تشنگی برای موفقیت و برنامه ریزی بلند مدت؛ سلطه قاطع بارسا بر رئال!

ساخت وبلاگ
آنالیز فنیمنبع: Grup14
مترجم: سید سجاد زرگر نتاج - غلامحسین صبوری / FCBarcelona.ir

بارسلونا و رئال مادرید بزرگترین باشگاه های اسپانیا هستند، اما عملکرد این روز های این دو تیم، از زمین تا آسمان با هم تفاوت دارد. در این مقاله درباره دلایل چنین اختلاف فاحشی به تفصیل بحث شده است.

از همان لحظه ای که بارسلونا در سال 2004 بازی های خوب خود را پس از این که لاپورتا به رهبری رایکارد و رونالدینیو و علی رغم تمامی سختی ها (رتبه دوازده در لیگ و 18 امتیاز اختلاف با رئال مادرید در نیم فصل) پای پروژه خود ایستاد، آغاز کرد، تنها شرایط نابسامان رونالدینیو در کنترل رفتار های شخصی اش و بیماری تیتو بود که باعث اختلال در روحیه پیروزی طلبانه ای که بر اساس ارتباط تنگاتنگ یک پروژه با ایده تعریف شده و به اشتراک گذاشته شده ای که در تمامی سطوح مدیریتی (مدیریت، دستیاران فنی و کادر فنی) شکل گرفته بود، شد. این در حالی است که بین این پروژه و ایده، هیچ گونه سلسله مراتبی دیده نشده و هیچ کدام از اعضا در کار دیگری دخالت نمی کنند. به عنوان مثال؛ مدیر باشگاه انتخاب نمی کند که چه بازیکنی باید جذب شود، درست همان گونه که انریکه حتی فکر این که به باراتومئو بگوید که نام چه اسپانسری باید بر روی پیراهن بارسا نقش ببندند را نیز به ذهنش خطور نمی دهد. تنها چیزی که وجود دارد، تنها هماهنگی است و همکاری.


در عصر گواردیولا-مورینیو در اسپانیا، بارسلونا قدرتی ضروری برای تیمی که به دنبال استیلا یافتن بر حریفانش بود را به دست آورد: تشنگی بی نهایت برای کسب عناوین بیشتر. توانایی گواردیولا در به پیش بردن بازیکنانش با این ذهنیت که در ورزش هیچ چیزی تضمین شده نیست (ذهنیتی که باعث افزایش رقابت درون تیمی و تبدیل کردن هر بازی به یک چالش شد)، همراه با کیفیت استثنایی حریفی که در آن زمان، لزوم مقابله با آن ارائه عملکردی بسیار عالی و پایدار بود و همچنین انگیزه پذیرش مورینیو مانند یک تبهکار سینمایی، در نهایت باعث خشمگین تر شدن هیولای بارسلونا شد. بارسا می دانست که هرگاه گارد خود را پایین بیاورد، مورینیویی آن جا وجود دارد که بی صبرانه مشتاق است تا جام های قهرمانی را بالای سر برده و به آن ها کار های لازمه ای که باید انجام می داده اند را گوش زد کند. این مصداق حرفی است که کاسپاروف در خلال یکی از بزرگترین رقابت های تاریخ شطرنج درباره کارپوف گفت: «من بهترین معلم خصوصی (کارپوف) که می توانستم آرزوی آن را داشته باشم، در اختیار داشتم».

بنابراین، رئال مادرید در طول این 12 سال می بایست با پروژه ای بالغ، متناسب و با کیفیتی رقابت می کرد که حول محور بازیکنانی شکل گرفته بود که سخت ترین بخش ورزش حرفه ای را با تمام وجود درک کرده بودند: حفظ همان انگیزه برنده شدنی که در ابتدای کار داشتید. منطقی است که هر گاه به قله می رسید، نا خود آگاه سست می شوید و توسط رقیبانی خواه ضعیف تر یا قوی تر، که با این انگیزه می جنگند که انگار چیزی برای از دست دادن ندارند، تحلیل می روید. اما این بازیکنان از این قاعده مستثنی هستند! آن ها گروهی شکل گرفته از جنس آلمان های دهه 70 و بسکتبالیست های یوگوسلاویایی دهه 80 هستند. ورزشکارانی که شما دوست ندارید ببینید که حتی آن ها نزدیکتان شده اند، چراکه بدون شک می دانید شما را شکست می دهند. آن هایی که تن شما را از ترس به لرزه در می آورند، زیرا سوای بهترین بودن، متمایز با همگان رقابت می کردند.

و اکنون همه چیز به سادگی به مسی ختم نمی شود. هر بازی او شاهکاری است و استعدادش بازی هایی را در می آورد که در آن تاکتیک ها به بن بست خورده اند، اما در این فصل او 2 ماه مصدوم بود و بارسا 8 بازی از 9 بازی خود در لالیگا و لیگ قهرمانان اروپا و همچنین نیمه نهایی جام باشگاه های جهان و دیدار رفت مرحله یک شانزدهم نهایی جام حذفی اسپانیا در سن مامس را با پیروزی پشت سر گذاشت. به علاوه، این بارسا به نسل های آینده دردناک ترین تصویر از مادریدیسمو های این قرن را نشان داد: لحظه ورود مسی به چمن برنابئو، هنگامی که یک ساعت از بازی گذشته و اسکوربورد نتیجه 3-0 به نفع بارسلونا را نشان می دهد!

اما، همانطور که خولیو ولاسکو گفته است: «موقعیت هایی که با آن ها روبرو می شویم، آن طور نیستند که باید باشند، آن طوری هستند که هستند. مشکلات، موانع نیستند؛ چیزهایی هستند که به ما کمک می کنند قوی تر شویم». و رئال مادرید هیچ گاه برنامه ای برای روبرو شدن با این مسئله نداشته است. مورینیو داشت، او مشکل را یافته و آن را با تمامی عواقبش، اجرا کرد. تلاش او برای ساختن تیمی که بتواند بارسا را شکست دهد، به رئیس باشگاه ثابت کرد که یا اوضاع آن طوری که او می گوید پیش می رود، یا اصلا پیش نمی رود. او مسئله در کنار هم بودنِ یک سرمربی و یک مدیر ورزشی با عقایدی کاملا متفاوت را با "یا والدانو یا من"، حل کرد و نگذاشت که مطبوعات در مسائل مربوط به او، دخالت کنند - «من هنوز فکر می کنم دور نگه داشتن خبرنگاران از هواپیمای تیم، درست است. دور نگه داشتن آن ها از محل تمرین تیم درست است، اینکه آن ها تصمیم نمی گیرند که چه کسی بازی کند، درست است، اینکه مجبور نیستم به دردانه های شما بازی بدهم، درست است». و عدالت را در مورد بازیکنانی که خود را به اهداف تیم ترجیح می دادند، اجرا کرد. آن هایی که باعث شدند پیگرینی در آلکورکن بمیرد و بعد ها همین بلا را بر سر آنچلوتی آوردند (رها کردن لالیگا پس از رسیدن به فینال لیسبون؛ باخت 3-4 به شالکه، باخت 4-0 به اتلتیکو و ...)، و یا، با بنیتز؛ زیرا آن ها، بدون هیچ توجیهی، فکر می کردند که این ها بازی هایی هستند که ارزش جنگیدن ندارند. که آن ها برای اهداف جاه طلبانه تری آن جا هستند، که بزرگی را به همه نشان بدهند؛ که مشخص نیست از کجا می آید و اینکه، حقیقتِ بردنِ یک لیگ در نه فصل - مانند توئنته، ولفسبورگ و مونتپلیه - همواره این بزرگی را نقض خواهد کرد. بازیکنانی که عشق به تیم را جذاب نمی بینند و تنها به مربیانی که می خواهند، باور دارند - اگر فهمیدن ایده های یک مربی را برای همه آن ها به عنوان یک حرفه ای، متصور شویم! - و همواره توجیهی برای ضعف های رفتاری خود دارند، چرا که آن ها آن قدر خوبند که هیچ گاه از لحاظ فوتبالی، ضعف نخواهند داشت.

آن ها می توانند لیگ قهرمانان را ببرند، به دلیلی که فیل هلموث آن را اینگونه توصیف می کند: «100% توانایی و 50% شانس». رقابتی که می توان آن را رقابت لحظه ها خواند؛ که در آن دو هفته الهام بخش، قرعه های آسان و یک سپر ضد بمب بزرگ، می تواند فاجعه را بپوشاند و این نوع مدیریت را، کارآمد جلوه دهد و آن جمله قدیمی نیچه را که می گوید: «امید، بدترینِ شیطان هاست. چرا که رنج و عذاب یک مرد را، به تعویق می اندازد»، به نشانه ای از هویت باشگاه تبدیل کند.

خبرگزاری بارسلونا...
ما را در سایت خبرگزاری بارسلونا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مهدی redandblue بازدید : 193 تاريخ : جمعه 28 اسفند 1394 ساعت: 21:34

نويسندگان

نظر سنجی

قهرمان این فصل چمپیونز لیگ کیست؟

خبرنامه