اینیستا: بدترین روز زندگی من، در لاماسیا سپری شد!

ساخت وبلاگ
مصاحبهمنبع: مارکا
مترجم: سید سجاد زرگرنتاج / FCBarcelona.ir

در حالی که عجیب به نظر می رسد، چرا که اینیستا تقریباً همه عمرش را در لاماسیا گذرانده است، این هافبک اسپانیایی اظهار داشت که بدترین روز زندگی اش در لاماسیا سپری شده است.

او که در سنی بسیار پایین از خانواده اش، به قصد به واقعیت رساندن رویای موفقیت در فوتبال جدا شد، نقل مکان کردن به یک خانه کشاورزی در نزدیکی نیوکمپ، چندان برای او ساده نبود. او در یک زندگی نامه با عنوان «مهمترین انتقال زندگی من» که دوشنبه 5 سپتامبر (فردا) برای فروش در باجه های مطبوعاتی اسپانیا قرار می گیرد، در مورد مسائلی تازه سخن گفته است. این اتوبیوگرافی با همکاری دو خبرنگار به نام های مارکوس لوپز و رومن بسا تهیه شده است.


بدترین روز در لاماسیا

«شاید بی معنی به نظر بیاید، اما درست است؛ بدترین روز زندگی من در لاماسیا سپری شد. من احساس می کردم که رها شده ام و مانند این بود که چیزی را در درونم از دست داده ام. برای من حضور در آنجا بسیار سخت بود، اما می خواستم ادامه دهم چرا که می دانستم این بهترین تصمیم برای آینده ام است».

«این اتفاق، قرص تلخی بود که چاره ای جز خوردنش نداشتم، چرا که مجبور بودم از خانواده ام جدا باشم، هر روز آن ها را نبینم و نزدیکشان نباشم. تصمیم بسیار سختی بود. این انتخاب را به خاطر خودم انجام دادم و این مسئله مرا تبدیل به... تبدیل به...».

گل معروف در استمفوردبریج

«توپ را فرستادم به جایی که دست پیتر چک به آن نرسد. چه دروازبان فوق العاده ای. او توپ های بسیاری را در آن دو بازی مهار کرد. آن گل سرنوشت، یا هر چیزی که شما می نامید، بود. آیا من پیش از ضربه زدن در مورد آن فکر کردم؟ به هیچ وجه!».

«وقت کافی برای فکر کردن به اینکه باید توپ را با داخل پا، روی پا یا بیرون پا بزنم وجود نداشت. اگر در موردش فکر کرده بودم، هیچ اتفاقی نمی افتاد! من به صورت غریزی عکس العمل نشان دادم».

مصیبت اینیستا

«همه چیز در قسمتی از زندگی من آغاز شد که قرار بود باشکوه ترین تابستان زندگی من باشد. ناگهان، من احساس کردم که حالم خوب نیست. هیچکس نمی دانست که چرا؛ من یک روز خوب بودم، روز بعد احساس بدی داشتم و پس از آن هم».

«روزها می گذشتند و هیچ بهبودی حاصل نمی شد. مشکل این بود که کسی نمی دانست مشکل از کجاست. آزمایش های بسیاری انجام دادم و همگی می گفتند که مشکلی نیست، اما بدن و ذهن من نظر دیگری داشتند».

«هیچ چیز بدتر از آن نیست که ندانید چرا این اتفاقات برای شما می افتد، و بدتر آن لحظه ای است که تصور می کنید همه این ها مشکلات ذهنی هستند. ممکن است کسی که این ها را می خواند احساس کند که حرف های احمقانه ای زده ام، و شاید هم برخی مردم با این حرف ها همذات پنداری کنند. تنها چیزی که می دانم این است که آن روزها بسیار دردناک بود. من احساس می کردم که در شرایط بدی هستم و مردم اطرافم این را نمی فهمیدند. خیلی سخت بود، خیلی...».

مرگ دنی خارکه

«به یاد دارم که یک روز در آمریکا، پزشکان گفتند که مشکل را یافته اند و حل خواهد شد. اما متأسفانه، وقتی بعد از پیش فصل به خانه برگشتیم، آن پیام رسید. من در بدترین وضعیت ممکن بودم، چرا که درمان را آغاز کرده بودیم، و آن وقت بود که پویول گفت دنی مرده است».

«تنها چیزی که من در آن لحظه گفتم این بود که مطمئنی؟ آیا رسماً اعلام شده است؟ نمی توانستم باور کنم که دنی، دوست من، مرده است. با آن خبر مانند این بود که قلبم از حرکت ایستاده است و روزهای بعدی در بارسلونا خیلی بد بود».

«این مسئله سقوط من به یک نقطه نامعلوم را آغاز کرد. من پرتگاه را با چشمان خود دیدم و در آن زمان بود که به دکتر گفتم دیگر نمی توانم ادامه بدهم».

خبرگزاری بارسلونا...
ما را در سایت خبرگزاری بارسلونا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مهدی redandblue بازدید : 136 تاريخ : يکشنبه 14 شهريور 1395 ساعت: 17:44

نويسندگان

نظر سنجی

قهرمان این فصل چمپیونز لیگ کیست؟

خبرنامه